یک دقیقه سکوت!
به خاطر تمام آرزوهایی که درحد یک فکر کودکانه باقی ماندند...
به خاطر امیدهایی که به نا امیدی مبدل شدند...
به خاطر شب هایی که با اندوه سپری کردیم...
به خاطر قلبی که زیر پای کسانی که دوستشان داشتیم له شد...
به خاطر چشمانی که همیشه بارانی ماندند...
یک دقیقه سکوت! به احترام کسانی که شادی خود را با ناراحت کردنمان بدست آوردند...
به خاطر صدایت که این روز ها وجودی فراموش شده است...
حتی دیگر شعرهایم نیز بوی تو را گرفته اند...
لعنتی،چرا دیگر آن هارا دیوانه کردی؟
من انقدر با وسعت نبودن تو زیسته ام که دیگر امدنت دردی از من دوا نمیکند.نیا...مدت هاست که به جای تو با جای تو انس گرفته ام...
دوستت دارم تکیه کلام تو بود...
من بی جهت به آن تکیه داده بودم...
دنیا هرچه قدر که کوچک باشد،
تو از من دور شده ای واین تمام واقعیت است...
خنده هایم شکلاتی شدند
زیادی خالص اما تلخ تلخ
پایت را بلند کن...
بگذار جمع کنم ذرات غرورم را...
این روزها پر طرفدارترین بازی بین آدمها بازی با احساسات است...
من - تو =تو+اون
به همین راحتی...